هنالک الولایه
تفسیر آیۀ شریفۀ «هُنَالِكَ ٱلْوَلَٰيَةُ لِلَّهِ ٱلْحَقِّ»
حضرت آیة الله حاج سیّدمحمّدصادق حسینی طهرانی حفظهالله
280 صفحه
بخشی از مقدمۀ کتاب:
بحث «ولایت» از مهمترین مباحث در قرآن کریم، روایات معصومین علیهمالسلام و لسان اولیاء الهی است و اطّلاع از حقیقت، اهمّیت و راههای وصول به آن، برای سالکان راه خدا و مشتاقان علوم و معارف الهی، بسیار مهم و سرنوشتساز است. ايجاد و پرورش موجودات، بدون ولايت محال است، زيرا كه ايجاد و إحياء و إماته و تربيت، همه در ظلّ اسم و صفت ولى و ولايت است و بدون آن امكان تحقّق ندارد.
ولايت در هر موجودى هست، بهحسب سعه و ضيق هويّت وجودى آن موجود؛ زيرا ولايت عبارت است از عدم حجاب و فاصله بين خلق و خالق، و تا حجاب و فاصلهاى باشد، خلقت ممتنع است.
از منظری دیگر میتوان گفت: خلقت به واسطۀ عشق بوده است و این معنا با اینکه ایجاد مخلوقات در پرتو ولایت است کاملاً مطابق است، چون عشق محصول همان ولایت است؛ یعنی هم صحیح است بگوئیم: عشق خدا به مخلوقاتش آنها را به وجود آورده است و به هر يک از آنها طبق استعدادهاى مختلف و ماهيّات متفاوت لباس هستى و بقا پوشانيده، و به صفات خود، به هر كدام متناسب با خودشان، متّصف نموده و اين عشق است كه عالم را سر پا کرده است. و هم صحیح است که گفته شود: خلقت موجودات براساس ولایت صورت گرفته است.
مطلب دیگر فرق «ولایت» و «نبوّت» است که در بسیاری از کتب عرفان نظری بحث و بررسی گردیده است. در نزد عرفاء شامخین، ولایت باطن نبوّت است و تا ولایت نباشد نوبت به نبوّت نمیرسد؛ چراکه «ولی» کسی است که به عبودیّت مطلقه رسیده و حقائق را بلاواسطه از خداوند اخذ میکند، حال اگر معارف و حقائق الهی را از فرشتگان نیز اخذ و با آنها تکلّم نماید «نبی» نیز میباشد. البتّه نبوّت در لسان بزرگان مختلف معنا گردیده است.
نکتۀ بسیار مهم دیگر اینکه: همانگونه که تحقّق و ایجاد موجودات، به سبب «ولایت کلّیۀ الهیّه» صورت میپذیرد و او واسطۀ فیض خداوند بر ماسویالله است، همینطور برای رسیدن به معرفت خداوند و وصول به لقاء الهی، این آینۀ تمامنمای خداوند، تنها وسیلۀ تقرّب بوده و وصول به آن براى صعود و رسيدن به مقام توحيد و عرفان خداوند ضرورت دارد.
اگر هدف از خلقت، عبودیّت و معرفت ذات اقدس پروردگار است، چنانچه صریح آیات و روایات بسیاری است و اگر راه وصول به این هدف، قرارگرفتن در شاهراه ولایت مطلقۀ الهیّه است، پس هیچ گریزی از اتصال به نفس مقدّس و مطهّر خاتمالاولیاء علیهالسّلام نمیباشد. بنابراین، ولایت معصومین علیهمالسّلام به قدری در سلوک راه خدا اهمّیت و ضرورت دارد که هیچگاه سالک إلی الله در سلوک خود بهسوی معبود، بلکه در نهائیترین مراحل آن و حتّی بعد از وصول به حضرت حق، از آن بینیاز نیست و عرفاء شامخ و اولیاء الهی، بر این مطلب تأکید و تصریح نمودهاند.
و اما استاد خاص، آن است كه بخصوصه منصوص به ارشاد و هدايت است و آن، رسول خدا و خلفاى خاصّۀ حقّۀ او هستند. و سالک را در هيچ حالى از احوال از مرافقت و همراهى استاد خاص گريزى نيست، اگر چه به وطن مقصود رسيده باشد. البتّه مراد همان مرافقت باطنى امام است با سالک، نه فقط همراهى و مصاحبت در مقام ظاهر؛ چون واقعيّت و حقيقت امام همان مقام نورانيّت اوست كه سلطه بر جهان و جهانيان دارد و امّا بدن عنصرى او گرچه آن نيز از ساير بدنها امتياز دارد لیكن آن منشأ اثر و متصرّف در امور كائنات نيست.
ولایت، گرانبهاترین تحفۀ عالم خلقت
باری، اندکاک و فنای بنده در معبود خویش و برچیده شدن تمامی حجُب بین عبد و ربّ که همان رسیدن به عبودیّت مطلقه است که از آن تعبیر به «ولایت» می شود، گرانبهاترین تحفه در عالم خلقت است و باارزشتر از آن در ملک و ملکوت وجود ندارد و بر سالکین إلی الله است که وجهۀ همّت خود را به صورت حدّاکثری برای وصول به آن حقیقت مصروف نمایند.
محبّت و عشق، راه رسیدن به ولایت
بزرگان عالم توحید و عرفان، طریق وصول به ولایت و عبودیّت مطلقه را تحصیل عشق و محبّت پروردگار دانستهاند، چراکه تنها با اکسیر محبّت میتوان از هستی مجازی گذشت و اراده و اختیار محبوب را حاکم گردانید. انجام اعمال صالح به شرط آنکه با اعتقادی راسخ و عشقی استوار همراه باشد تأثیر بسیاری در تقرّب به محبوب دارد، ولی عمده همان عشق و محبّت است که میتواند باعث جایگزینی هوای دوست بر هوای خویش شود، بلکه برسد به آنجا که وجودی برای خود و ماسوی الله نبیند.